تعامل تکمیلی علم و دین از منظر قرآن/ گزارههای علمی مقدمه فهم دین
گروه حوزههای علمیه ــ یک پژوهشگر قرآنی گفت: قرآن با تاکید بر واقعیت طبیعت، قابل شناسایی بودن قوانین آن و ارج و منزلت طبیعت به عنوان باز نمود علم الهی، نهتنها اساس لازم برای تکون نهاد علم در زندگی بشر را فراهم آورده است، بلکه آن دو را در تعامل تکمیلی با یکدیگر قرار داده است.
علیاکبر فراهی بخشایش، محقق و قرآنپژوه در گفتوگو با ایکنا؛ با اشاره به دیدگاه اسلام از یکسو و مستشرقان در مورد سازگاری قرآن و علوم گفت: دین اسلام به دلیل تفاوتهای اساسی با سایر ادیان، از جمله مسیحیت در رابطه علم و دین، نگرشی متفاوت با سایر ادیان دارد؛ لذا قبول کردن دیدگاه تعارض یا تباین علم و دین با معیارهای اساسی این دین آسمانی ناسازگار است.
وی با بیان اینکه حقیقت متون اسلامی و علیالخصوص قرآن، توجه شایانی به علم و دانش و دعوت انسانها برای تفکر و تعمق در اسرار آفرینش کرده است بیان کرد: البته هیچ کدام از ادیان الهی با اصل دانش و حقایق علمی مخالفت صریح ندارند، اما هم در مقام عمل و هم از جهت نظری، هیچ کدام از ادیان آسمانی به اندازه دین اسلام و قرآن کریم انسان را به تفکر و تعمق در آیات آفرینش سوق ندادهاند.
نتیجهای جزسازگاری میان دین و علم نیست
فراهی بخشایش عنوان کرد: رجوع کردن به سیر تاریخی علم و دین در جهان اسلام، نتیجهای جز سازگاری این دو نمیدهد؛ حتی عالمان و دانشمندان اسلامی نیز در این وادی نگرشی مخالف علم نداشته، بلکه خود ایشان، در قرون متقدم از اندیشمندان علوم تجربی بودهاند.
این محقق با بیان اینکه وقتی سخن از توافق و سازگاری به میان است مراد از توافق این است که بین علم و دین هیچگونه تعارض، تضاد و تخالفی وجود ندارد تصریح کرد: مراد ما این است که آن دو کاملاً با یکدیگر هماهنگی و سازگاری داشته و از تمامی جهات مکمل یکدیگرند.
فراهی بخشایشی همچنین با اشاره به مراد از توافق علم و دین از نظر اندیشمندان اظهار کرد: اندیشمندان در باره مفهوم توافق و سازگاری علم و دین به دو دسته تقسیم میشوند؛ گروهی از ایشان مراد از توافق را سازگاری و هماهنگی کامل بین علم و دین دانسته، اما برخی با قبول استقلال هر کدام از علم و دین، رابطه مکمل بودن علم و دین را قبول کردهاند.
وی با اشاره به دیدگاه افراد موافق در مورد سازگاری علم و دین ادامه داد: این افراد معتقدند که علم و دین از موضوع واحد و غایت و هدف واحد سخن گفتهاند. در اینجا سازگاری، وحدت و انطباق هست، یعنی دین دقیقاً موضوعی از طبیعت را با بیان علل طبیعی آن یاد کرده، علم نیز از طبیعت و علل آن بحث کرده است، که این گزارهها عیناً بر یکدیگر منطبق هستند؛ مانند آیه «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَهً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب» (نمل/۸۸) «کو هها را میبینی، در حالى که آنها را ثابت مىپندارى و حال آنکه آنها همچون حرکت ابرها درگذرند.»
وی تاکید کرد: حرکت کوهها در دوران معاصر اثبات علمی شده است، حال آنکه قرآن قرنها پیش از آن سخن گفته است؛ در این صورت قرآن میتواند زمینه کشف قوانین علمی الگو باشد، بنابراین بعضی گزارههای علمی دین میتواند راهنمای علوم باشد. در اینگونه آیات، قرآن از طبیعت بهعنوان یک منبع شناخت، یاد کرده و علل حوادث آن را توضیح داده است و این موارد در زمینه علوم انسانی جدیتر و گستردهتر است.
دانشجوی دکتری تفسیر تطبیقی با اشاره به دیدگاه برخی در مورد مکمل بودن علم و دین اظهار کرد: برخی از دانشمندان معتقد به سازگاری و توافق مستقیم علم و دین بوده، آن دو را مکمل یکدیگر میدانند؛ بر اساس این دیدگاه هر چند علم و دین داری قلمرو مستقلاند، ولی دارای عرصههای مشترک نیز هستند؛ کار اصلی علم، طبیعت شناسی و کار اصلی دین، خداشناسی و انسانسازی است. علم راجع به مقولات دینی که مرتبط با علم است، ابراز نظر میکند و دین نیز در باب مقولات علمی که مرتبط با اهداف دین است، اظهار نظر میکند، به گونهای که هیچگونه بر خورد و تعارض رخ نمیدهد.
وی ادامه داد: در دیدگاههاى پیشین (تعارض، تباین و تداخل) یا تنها توجه به وجوه ناسازگارى علم و دین شده یا وجوه همانندی آنها در نظر گرفته شده است، اما در این دیدگاه به هر دو توجه شده است و باورمندان به این دیدگاه علم و دین را کاملکننده یکدیگر شمردهاند. به تعبیر ماکس پلانک هرگز ناسازگارى واقعی میان علم و دین پیدا نخواهد شد، زیرا یکی از آن دو کامل کننده دیگرى است.
این محقق افزود: وى گفته «به عقیده من شخص جدى و متفکر، به این امر متوجه مىشود که اگر بنا باشد تمام نیروهاى نفوس بشرى در حال تعادل و هماهنگى با یکدیگر کار کنند، لازم است که به عنصر دینى در طبیعت خویش معترف باشد و در پرورش آن بکوشد.»
فراهی بخشایش بیان کرد: این گرایش در دهههاى پسین با توجه به روشن شدن کاستیهاى روش علمى و محدودیتهاى آن در غرب جایگاه مهمى یافته است و گرایش دوباره غرب به دین که نشانههاى آن روز به روز بیشتر آشکار مىشود، از آثار این رویکرد جدید است.
این محقق ادامه داد: این رابطه به دوگونه متصور است: یکی مقدمیت گزارههای علمی برای گزارههای دینی که در این صورت گزارههایی علمی، مقدمه گزارههایی اصلی دینی واقع شود، یعنی شناخت نظم طبیعت، مقدمه شناخت خدا باشد و علم مقدمه درک اهداف اصلی دین قرار گیرد؛ میتوان چنین گفت: عالم آفرینش بر پایه اتقان و نظم دقیق و شگفتآوری استوار است و دانشهای تجربی امروز نقش مهمی در شناخت نظم آفرینش دارند.
توجه به برهان نظم
این دانشجوی دکتری تفسیر تطبیقی بیان کرد: متکلمان، این دانشها را صغرای (مقدمه) قیاس خود قرار داده، با ضمیمه کردن اصل بدیهی عقلی که نظم در افعال بدون علم و آگاهی فاعل معقول نیست، خدا را اثبات میکنند؛ قرآن به برهان نظم توجه فراوان کرده است، مانند: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ. لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُون» (بقره/۱۶۴) «قطعاً در آفرینش آسمانها و زمین و پى در پى آمدن شب و روز… نشانههایى هست، براى گروهى که خردورزى مىکنند.»
فراهی بخشایش اظهار کرد: دومین نوع رابطه نیز، اتحاد در موضوع و افتراق در غایت است که موضوع علم و دین درباره طبیعت، واحد و غایت آنها متفاوت باشد. در این صورت میتوانند مکمل یکدیگر شوند؛ علم از علل حوادث طبیعی و دین از غایت آنها (کشف معانی پدیدهها که نشانه و آیت خدا است) سخن میگوید، مانند آیه «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ» (عنکبوت/۲۰) «بگو در زمین گردش کنید و بنگرید که چگونه (خدا) آفرینش را آغاز کرد؟».
محقق و قرآنپژوه بیان کرد: قرآن با تاکید بر واقعیت طبیعت، قابل شناسایی بودن قوانین آن و ارج و منزلت طبیعت به عنوان باز نمود علم الهی، نه تنها اساس لازم برای تکون نهاد علم در زندگی بشر را فراهم آورده است؛ بلکه آن دو را در تعامل تکمیلی با یکدیگر قرار داده است.
مکملیت دین و علوم
وی با بیان اینکه دانشمندان زیادی از جمله آلفرد نورث وایتهد، دونالد مککی، چارلز کولسون، جورج شلزینگر و کارل هایم از دیدگاه «مکملیت» دفاع میکنند اظهار کرد: جورج شلینگر با این باور که گرچه موضوعات، روشها و غایات علم و دین با یکدیگر متفاوتاند، اما در عین حال وی بر آن شد که نظریات کلامی را با روش علمی معین کند، اگرچه در این جهت اختلاف نظر فراوان است، زیرا برخلاف عدهای که معتقدند دین در این روش از استحکام قوی برخوردار میشود، عدهای نیز براین باورند که اینکار سبب تضعیف دین خواهد شد.
فراهی تصریح کرد: گروهی نیز با طرح فلسفه پویشی با تکیه بر وحدت ارگانیک علم و دین، در صدد ارتباط بین علم و دین برآمدند، این گروه به تبع آلفرد نورث وایتهد، بر مبنای دادههایی که از تـجربه دیـنی و علمی حـاصل کردهاند، تـفسیری جامع از واقـعیت عرضه مـیکنند.
وی افزود: دونالدمک کی، دانشمند و فیلسوف انگلیسی با پیشنهاد طرحی دیگر که ما علم و الهیات را مقولاتی بدانیم که میکوشند بر مبنای روشها و غایات متفاوت، برای موضوعات واحد، انواع متفاوتی از تبیین را عرضه کنند؛ بنابراین، مک کی رابطه میان علم و الهیات را رابطه میان دو امر مکمل میداند، وی با اعتقاد به اینکه «اصل مکملیت» بسیاری از منازعات را روشنی بخشیده و نزاع را از میان برخواهد داشت، با تلقی جامعی از علم و دین اطلاق ناصواب روشهای علمی بر موضوعات دینی و نیز تجاوز الهیات به حریم مسائل علمی را منتفی میکند.
فراهی همچنین با اشاره به مسئله آغاز آفرینش و دیدگاه موریس بوکای تصریح کرد: موریس بوکای در باره ابتدای خلقت جهان و گزارش قرآن از این رویداد، به آیاتی از قرآن که دلالت بر خلقت اولیه آفرینش از دود «دخان» است اشاره میکند. از دیدگاه او قرآن کریم با صراحت به ترسیم این واقعه پرداخته و میفرماید: ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخان (فصلت/۱۱) «سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالى که آن دود بود.» همچنین در آیهای دیگر پدیده آغاز آفرینش به شکلی دقیقتر تبیین میشود؛ أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما (انبیاء/۳۰) «آیا کسانى که کفر ورزیدند اطلاع نیافتند که آسمانها و زمین پیوسته بودند، و آن دو را گشودیم.»
وی ادامه داد: پروفسور بوکای با تدبر در آیات فوق و تطبیق آن با یافتههای کیهانشناسی روز میگوید: «بین تصدیق وجود این «دود» که قرآن از آن برای نشان دادن حالت (بیشتر گازی) ماده تشکیل دهنده جهان در مرحله ابتدائی آن سخن میگوید و مفهوم سحابی نخستین با دانش جدید، ارتباط بارز برقرار است.»
فراهی تصریح کرد: بوکای در جای دیگر به پدیده الصاق و انفکاک آفرینش اشاره کرده، آن را مطابق علم جدید دانسته و میگوید: «دانش به ما میآموزد، چنانکه به عنوان مثال، تکوین خورشیدی و محصول فرعی آن یعنی (زمین) را در نظر گیریم، جریان امر توسط تراکم سحابی نخستین و تفکیک آن رخ داده است. این دقیقاً همان است که قرآن به طریق کاملاً صحیح با ذکر ماجراهائی که (دود) آسمانی، ابتدا یک نوع الصاق سپس یک نوع انفکاک را به وجود آورده، بیان کرده است.»
انتهای پیام