متن سخنرانی حجت الاسلام محمد محمدیان در روز دوم همایش ملی اخلاق علم و اخلاق حرفه ای در مکتب علامه طباطبایی (ره)

شخصیت هایی مثل علامه آنقدر بزرگ هستند که تجلیل کردن ما از آنها گاهی شاید کسر شأن آنها باشد. چرا که باید سنخیتی بین تجلیل کننده و تجلیل شونده وجود داشته باشد. فاصله خیلی زیاد است. در مراسم بزرگداشت بعضی از شاگردان ایشان نکاتی فرمودند لذا زبان ها بسته می شود که ما چه بگوییم در مورد ایشان. پس بهتر است به جای تجلیل برویم سراغ تحلیل مطالبی که از ایشان باقی مانده است تا بیشتر دقت کنیم در معارفی که ایشان به ما منتقل کرده اند. متأسفانه سطح مطالعه خیلی پایین آمده و فضای مجازی نیز باعث شده تا همه به دنبال مطالب کپسولی باشند در حالی که بحث های معرفتی این گونه قابل هضم نیست. بنده قصد دارم یک نکته ای از المیزان عرض کنم. علامه عبارتی در المیزان دارند که ۲۱ بار تکرار شده است و آن عبارت ” من غرر الآیات” است. علامه به بعضی از آیات مهم که می رسند این عبارت را به کار می گیرند. این نشان می هد که بین آیات قرآن هم تفاوت هایی وجود دارد. خود قرآن نیز می گوید که بعضی از آیات جزء محکمات است، بعضی جز آیات کلیدی است. یکی از این آیاتی که علامه عبارت مذکور را در مورد آن ذکر کرده اند، آیه ۱۷ سوره مبارکه رعد می باشد. این آیه که به تعبیر علامه جزء غرر آیات قرآنی است راجع به حق و باطل و توصیف آنها است. مثالی است که خداوند می زند. می گوید خداوند از آسمان آبی نازل می کند. این دره ها و رودخانه ها به اندازه ظرفیت خودشان از این رحمت الهی در خود جای می دهند. سیل آب به راه می افتد. وقتی سیل به راه افتاد کف هایی بر روی آب ظهور می کند. هر چه سرعت این سیل بیشتر باشد کف بیشتری ظاهر می شود. بعد مثال را کامل می کند و می گوید این کف فقط در مورد آب نیست. در هنگامی که فلزات را هم ذوب می کنند، فلز واقعی در زیر و کف ها به رو می آیند. سپس می گوید مثال حق مثال فلز و آب زیر کف هاست و باطل مانند کف های روی آنها است. علامه می فرمایند این آیه برای نشان دادن حق و باطل آیه خاصی است. این آیه جزء همان مفاهیمی است که می گوید در سنت های الهی تغییری وجود ندارد. علامه می فرمایند در جهان جریان حقی وجود دارد که اصالت و حقیقت با این جریان است و یک جریان باطلی هم هست که فرع است. گاهی روی حقیقت را می پوشاند اما دوامی ندارد. حتما هم از بین رفتنی است. این نگاه قرآن است که صد ها آیه دیگر شاهد این آیه هستند. ظاهر بینان و سطحی نگران فریب این کف ها را می خورند. تعبیری که علامه به کار می برند این است که وقتی حقیقتی در عالم نازل می شود، خواه ناخواه فضولاتی روی آن قرار می گیرد که نابود شدنی است. این پیام را می خواهیم در زندگی پیاده کنیم. راه حق راه باقی است. کف ها نباید امید ما را از بین ببرند. انسان های ظاهر بین و کم ظرفیت گرفتار این کف ها هستند اما انسان های اهل معرفت عمیق تر می بینند. قل جاء الحق و زهق الباطل، ان الباطل کان زهوقا. خدا می گوید حق را بر باطل می کوبیم، پس آن را متلاشی می کند و باطل حتما نابود شدنی است. علامه ذیل همین آیه می فرماید که خدا باطل را آنقدر مهلت می دهد تا ظهور و بروز پیدا بکند اما تا وقتی که با حق درافتاد خداوند به دست قدرت خودش حق را چنان بر سر باطل می کوبد که آن را بر میدارد. هر چند حاملین حق در اقلیت باشند هیچگاه جریان حق نابود نخواهد شد. انقلاب اسلامی یکی از مصادیق حقی است که خدا نازل می کند. کف هایی روی آن قرار می گیرند که چشمان ظاهربین آنها را می بینند. هر چه سرعت جریان حق بیشتر باشد کف ها هم بیشتر می شود ولی این وعده الهی است که این کف ها از بین خواهند رفت. بخشی که به درد مردم می خورد خواهد ماند. انقلاب آمد اما روحیه اشرافی گری هم در بعضی ها بود که این همان کف های روی آب است.

لذا اگر در حق بودنمان شک داریم باید آن را اصلاح کنیم، اگر در شرایط همراهی با حق مشکل داریم باید آنها را اصلاح کنیم. خدا همان خداست و حق هم همان حق است. مانده که بنده همان بنده باشد یا نه! دو رکن آن قطعی است. یعنی یاری حق توسط خدا قطعی است، بقای حق هم قطعی است. رکن سوم ما هستیم که چقدر بتوانیم با این حق همراهی کنیم. ان شا الله به برکت معارفی که در المیزان هست بتوانیم حق را یاری کنیم