« فلسفه در سرزمین نبوت » (فلسفه اسلامی از آغاز تا امروز)

« فلسفه در سرزمین نبوت »

(فلسفه اسلامی از آغاز تا امروز)

نویسنده: سیدحسین نصر

مترجم: بیت‌الله ندرلو

ناشر: ترجمان علوم انسانی، چاپ اول ۱۳۹۶

دکتر نصر در بخش اول گزارش مفصلی از مطالعات و پژوهش‌هایی ارائه می‌کند که در دوران معاصر، به ویژه در غرب، درباره فلسفه اسلامی صورت گرفته است. کم و کیف و تنوع و صحت و سقم آنها را نیز بیان می‌کند. جایگاه فلسفه اسلامی در جهان اسلام و روابط آن با دیگر امور و علوم هم ذکر می‌شود

***

علامه طباطبایی (۱۲۸۱-۱۳۶۰) در یکی از مقالات خود می‌گوید: «چیزی که هست این است که همه این تقسیمات تنها از نظر تاریخ فلسفه واجد اهمیت است، اما پیش کسی که به بحث و انتقاد پرداخته و هدف و آرمانی به‌جز تمیز حق از باطل و جدا کردن راست از دروغ ندارد ارزش زیاد ندارد». معنای ضمنی این عبارت تقابل میان حقیقت فلسفی و تاریخ فلسفه است. حقیقت فلسفی ربطی به تاریخ فلسفه ندارد و تاریخ فلسفه برای درک و فهم حقیقت فلسفی اهمیتی ندارد. این سخن از کسی که خود یکی از بزرگان سنت کهن فلسفه اسلامی است باید جدی تلقی شود. البته این نظر مختص به علامه طباطبایی نیست و دیگر فیلسوفان مسلمان نیز توجهی به تاریخ نداشتند. این امر ذوق و سلیقه نیست و ریشه در اصول و مبانی فلسفی خاص آنان دارد. ربط وثیق میان تاریخ، اندیشه و حقیقت مربوط به دوره و تفکر مدرن است. این نگاه در قرن هجدهم مطرح شد و قرن نوزدهم اوج آن بود، به حدی که از نظر فیلسوف بزرگی همچون هگل (۱۷۷۰-۱۸۷۱) فلسفه همان تاریخ فلسفه است و حقیقت را باید در سیر تاریخی بررسی کرد. اندیشمندی همچون آگوست کنت (۱۷۹۸-۱۸۵۷)، پدر پوزیتیویسم، که تفکری کاملا مخالف و متضاد هگل دارد، از جهت اهتمام به تاریخ با این فیلسوف ایده‌آلیست هم‌رای است. لذا عجیب نیست که نگاه تاریخی به فلسفه اسلامی، برخلاف همتای غربی‌اش، از بیرون به این فلسفه وارد شد و از درون آن نجوشید. به عبارت دیگر آغازگر تاریخ فلسفه اسلامی غربیان بودند و نه خود اندیمشمندان مسلمان.

البته نگاه تاریخی به فلسفه اسلامی می‌تواند مثبت یا منفی باشد. پژوهش‌های غربیان در این زمینه، که از قرن نوزدهم آغاز شد، غالبا منفی بوده و بر مبنای عدم اصالت این فلسفه انجام شده است یا اگر هم چنین مبنایی نداشته در پی اثبات چنین مطلبی است. آغاز نگاه تاریخی مثبت، جدی و اصیل به فلسفه اسلامی با هانری کربن (۱۹۰۳-۱۹۷۸) است. آثار این فیلسوف فرانسوی در این زمینه بسیار زیاد است. اما او آغازگر این راه بود و عده دیگری نیز قدم در راهی گذاشتند که افقش را او نشان داده بود. یکی از این افراد دکتر سیدحسین نصر است. این فیلسوف پرآوازه ایرانی هم آثار فراوانی در حوزه تاریخ فلسفه سالامی به رشته تحریر در آورده است. این اثر جدید او نیز از منظری تازه پرتوی بر این جریان بلند فلسفه می‌افکند و برخی زوایای پنهان را نشان می‌دهد. کتاب علاوه بر پیشگفتار و مقدمه در چهار بخش سامان یافته است.

دکتر نصر در بخش اول گزارش مفصلی از مطالعات و پژوهش‌هایی ارائه می‌کند که در دوران معاصر، به ویژه در غرب، درباره فلسفه اسلامی صورت گرفته است. کم و کیف و تنوع و صحت و سقم آنها را نیز بیان می‌کند. جایگاه فلسفه اسلامی در جهان اسلام و روابط آن با دیگر امور و علوم هم ذکر می‌شود. همچنین معنای فلسفه اسلامی از منظر فیلسوفان مسلمان شرح داده می‌شود. اگر معنای فلسفه اسلامی به کلی با معنای فلسفه غرب متفاوت باشد، دیگر نمی‌توان فلسفه اسلامی را ذیل فلسفه غرب قرار داد و آن را یک جریان فرعی و حاشیه‌ای به شمار آورد. اساسا یکی از دلایل مهم اصالت فلسفه اسلامی از نظر دکتر نصر و دیگر همفکران او همین سرشت خاص و ممتاز فلسفه اسلامی است که آن را از هر نوع فلسفه دیگری، از جمله فلسفه غرب، متمایز می‌کند.

مضمون اصلی بخش دوم، “مسائل فلسفی”، درون‌مایه زیربنایی و اسکلت‌بندی فلسفه اسلامی است؛ یعنی وجودشناسی. فلسفه اسلامی متافیزیک است، اما قلب تپنده این متافیزیک وجود است. اهمیت این موضوع وقتی آشکار می‌شود که ببینیم در فلسفه غرب وجودشناسی و متافیزیک روزبه‌روز از یکدیگر دور می‌شوند تا اینکه در قرن نوزدهم دچار یک گسست تمام‌عیار می‌شوند. بعدها نیز هایدگر (۱۸۸۹-۱۹۷۶) از پایان متافیزیک سخن می‌گوید و تنها راه نجات را بازگشت به وجود اعلام می‌کند. این مشکلات به این خاطر رخ داد که در متافیزیک مسائی وجود به جاشیه رفت و در آخر کنار گذاشته شد. اما این مسئله نه تنها در فلسفه اسلامی رخ نداد، بلکه می‌توان ادعا کرد عکس آن اتفاق افتاد؛ یعنی جریان فلسفه اسلامی جریان همگرایی میان وجودشناسی و متافیزیک بود، به طوری که در فلسفه ملاصدرا، بر اساس نظریه اصالت وجود، این دو یکی می‌شوند.

بخش سوم، “فلسفه اسلامی در تاریخ”، مفصل‌ترین قسمت کتاب است. در ابتدا دکتر نصر چارچوب کلی خاص خود را پیشنهاد کرده و آن را نوضیح می‌دهد. پس از آن ماجرای فلسفه اسلامی از آغاز تا دوره معاصر، یعنی مکتب تهران و شاگردان علامه طباطبایی، متاملانه بازگو می‌شود. از مزایای خاص این اثر می‌توان به این امر اشاره کرد که بر جنبه‌هایی از فلسفه اسلامی تاکید می‌کند که در کتاب‌های تاریخ فلسفه اسلامی متعارف به آنها توجه لازم صورت نمی‌گیرد. مهمترین موارد شامل دوره فلسفه اسلامی پس از ابن‌رشد و دو مکتب شیراز و آذربایجان است. این موارد علی‌رغم اهمیت فراوانی که دارند، غالبا بدون هیچ توجیهی نادیده گرفته می‌شوند. مکتب اصفهان نیز با دقت بیشتری زیر ذره‌بین قرار می‌گیرد. این امر به مکاتب محدود نمی‌شود و برخی از چهره‌های حاشیه‌ای نیز بیشتر برجسته می‌شوند. بارزترین مصداق این مطلب حکیم عمر خیام نیشابوری (۴۳۹-۵۲۶ه.ق) است. فصل نهم به طور کامل به خیام، شاعر-دانشمند و فیلسوف ایرانی، اختصاص دارد. نصر او را یکی از فیلسوفان ممتاز در سنت فلسفه اسلامی می‌داند که متاسفانه غالبا در هیچ تاریخ فلسفه‌ای به او حتی اشاره هم نمی‌شود و کمتر کسی می‌داند که خیام چند اثر فلسفی مهم و نوآورانه به رشته تحریر در آورده است. همچنین اشاره‌ای هم به وضعیت فلسفه اسلامی در شبه‌قاره هند و امپراطوری عثمانی و شمال آفریقا صورت می‌گیرد. البته نویسنده به وضوح اعلام می‌کند که تمرکز اصلی‌اش بر ایران است و ماجرای فلسفه اسلامی را در این سرزمین شرح می‌دهد. لذا این کتاب بیشتر به فیلسوفان ایرانی مسلمان اختصاص دارد.

در بخش پایانی، با عنوان “وضعیت کنونی”، وضعیت امروز فلسفه اسلامی بررسی می‌شود. مطلب محوری در این‌جا آن است که سرشت فلسفه اسلامی کاملا در تضاد با تفکر و فلسفه مدرن است به طوری که امکان سازش وجود ندارد. بر این پایه، کسانی که دل در گرو این سنت فلسفی دارند و خواهان دفاع از آن هستند باید دو کار انجام دهند. اول این‌که مبانی فکری اصلی مدرنیته را نقد کنند و سست بودن پایه های آن را نشان دهند. این امر فقط به فلسفه مدرن غربی محدود نمی‌شود و برخی از نظریات رایج و مقبول غیرفلسفی را هم شامل می‌شود که یکی از مشهورترین آنها نظریه تکامل داروین (۱۸۰۹-۱۸۸۲) است. کار دوم نیز این است که فلسفه اسلامی را در پرتو وحی و نبوت دنبال کنند و پرورش دهند تا رابطه این سنت فلسفی با منشا اصلی خود قطع نشود که در این صورت چیزی جز یک فلسفه مرده و جعلی نخواهد بود. دکتر نصر این اثر خود را در راستای چنین آرمانی می‌داند و می‌کوشد در این کتاب جدید خود در عین حفظ اصالت فلسفه اسلامی آن را با بیانی بدیع و امروزی نشان دهد و معرفی کند. به جز این، دکتر نصر این ویژگی ممتاز را دارد که هم سنت فلسفه اسلامی را در درون خود آن تجربه کرده است و هم از بیرون آن را می‌بیند. تلفیق کم‌نظیر این دو ویژگی آثار او را بسیار آموزنده و خواندنی ساخته است.